روزانه های شیرین 7
سلام به دخترک شیرین زبونمون عسل خانوم این روزا دیگه اینقده شیرین زبون شده که حد نداره و همش باعث خنده و یا شایدم متعجب شدن من و بابایی میشه تعداشون خیلی زیاده و الان حضور ذهن ندارم واسه ثبتش ولی دوتا از شیرینی هاش بدجور دل من و بابایی رو برده یکی اینکه یه چند وقت پیش باباجونی جلوی تلویزیون دراز کشیده بود به من که یه خورده فاصله داشتم گفت همون کنترل رو میدی منم به سمت بابایی رو زمین کشیدم و گفتم پیش شما دیدم که خیلی متعجب نگاهم کردی ولی متوجه نشدم که قراره چه اتفاقی بیوفته نگو خانوم این عمل رو ضبطش کرده چه جورم از اون روز هر وقت بهت میگم الینا جونی فلان چیز رو میدی بهم میری سریع میاری و از چند قدمی من خم میشی و میکشی به...