الینا عزیزمالینا عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
سینا عزیزمسینا عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

الـیـنـا مـلکه شـهرعـشق

روزانه های شیرین 5

1392/8/25 13:31
328 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان عزیزم  و سلامممم به شیرین زبون خودم که این روزها جملات شرینی ازش میشنویم که یا مبهوت میشیم یا یه دل سیر میخندیم واقعا شیرینی بچه ها در هر دوره از زمان حرفهایی برای گفتن داره 

این روزهای اندوه و غم هم شما یه طورایی ارادتت رو نشون میدادی و هر جا هیئتی میدیدی که سینه میزدن شما هم همکاری میکردی البته با تعجب هم نگاه میکردی و خیلی برات جالب بود

یه مدتیه که من دیگه بغلت نمی کنم و باهات صحبت میکنم که دیگه خانوم شدی و باید خودت راه بری و بغل دیگه نه و هر وقت که خودمون دوتا میریم بیرون ازم درخواست نمی کنی ولی هر وقت که با بابا میریم بیرون چنان میپیچی جلوی پاش و اصرار به بغل کردن که بابادیگه سر دوراهی میمونه و بغلت میکنه با اینکه خسته میشه ولی شما کوتاه بیا نیستی. واقعا که واسه باباجونت خیلی ناززززززززززز میاری بابا هم که دیگه قلب

 

 اینجا رفته بودیم یه خورده چیز میزی بگیریم که یه شونه و آینه جالب هم واسه شما گرفتم و همونجا خواستی که امتحانش کنی و اصلا بهم ندادی  

 ما نشستیم روی صندلی تا شما با خیال راحت موهای پریشونتو شونه بزنی که لطف کردی آینه از دستت افتاد و همونجا دخلشو اوردی  به خونه هم نکشید 

جدیدا وقتی میام پست بذارم به تایپ کردنم چنان دقت میکنی و واست جالب شده که وقتی واست کلیپی چیزی میذارم روی صفحه کلید پخشی و مشغول تایپ...........

یه فیلم هم گرفتم که بزودی میذارم  

 نحوه پشت میز بودنت و تلاش واسه رسیدن به صفحه کلیدو تایپ خیلی شیرین و خنده داره خنده

 سرسره خوردن از روی  شکمممممممممممم سیریییییی

 گفتیم واست سرسره بگیریم چون پارک نمی ری حداقل واست جالب باشه و تو خونه سرگرم شی. نگاهش که نمی کنی هیچ در روز دو سه باری اینطوری مشینی و یه افتخاری به سر سره میدی

واه واه اینگار دیگه جذاب که نیست هیچ کسل کننده هم شده دیگه واسه عسسسللل خانوم 

 مگه دیگه با این حرکات یه خورده جذاب بشه 

 بازم چشم مامان رو دور دیده و رفته سر کشوی کیف کفشای مامانییییییی

موندم چطوری رفتی اون داخل نشستی فقط اینو میدونم که اگه بخوای کاری رو انجام بدی به هر قیمتی که شده انجامش میدی اینجام از میز چرخ خیاطی کمک گرفتی ولی انصافا سخته واسه یه بچه شما رو نمی دونمممم  تعجب

 یه تعداد رو هم پایین ریخته بودی و واسه خودت جاباز کرده بودی شیطونکککککککککککککاز خود راضی

خبببببببب حالا میریم سراغ موهای سحرآمیز الیناییییییییییی

این عکسای اردیبهشت امساله

الینا عسل داره 20 ماهه میشه 

تو این 20 ماه دخمل ما موهاش ظاهر و باطن همین بوده 

 و حالا عسل خانوممم از زدن موهاش 7 ماه میگذره و شده اییییییییییینننننن

 یه خورده درشتتر شده و حالتش بهتر 

زدن موهاش باعث شده حداقل پیاز مو تحریک بشه و بهتر و یکنواخت رشد کنه 

 دیدین حالاخاله جونیا چقدر بهتر شده موهاممممممم 

 

بزودی دیگه مامانم موهامو دم اسبی میبندههههههههههههنیشخند نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

اعظم
25 آبان 92 12:02
سلام فاطمه جون . خوشم میاد آیینه رو نذاشته برسه خونه البته برای خودش بوده دیگه و همینقدر براش کافی بوده از قراری موهای بلند الینا جونی رو از الان در انتظاریم . امااصلا نترس گلم اگه به خودت بره که حله به زودی باید 2 یا 3 تا دم اسبی ببندی هرچند همین الان ملوس هست به اندازه کافی راستی مواظب کوچولوی نیموده هم که هستی دیگه. از اون هم بنویس گاهی دوست دارم بدونم چطوری.
مامان الینا جونی
پاسخ
سلام اعظم جون آره بخدا میبینی. از بس عجله داره خب میومدیم خونه هم کلا خودش استفاده میکرد ولی نذاشت دیگه فدای اون موهای پریشونش آره خودمم که دیگه نگو اینقدر گل سرهای خوشگل مشگل میبینم و دوست دارم بگیرم ولی اینگار هنوز وقتش نرسیده خداکنه یه طواریی که خداروشکر حالتش داره مثل موهای خودم میره آخه طرف همسری کلاً لخته .. آره عسلم دیگه موهاش که بلندتر بشه ملوس ترم میشه آره هوای کوچولوی نازم رو هم دارم اسید فولیک و کندر خوردنمو مدتیه شروع کردم چشم حتما مینویسم ازش فندق کوچولوم
مهسا مامان نورا
26 آبان 92 0:31
اخی نازی الینا تو رو خدا هر از گاهی یه کو چولو بغل کن بچه رو طوری که اذیت نشی الهی فداش شم ایینه و شونه جدیدت مبارک به شرطی کهموهش رو دم اسبی هم ببند یحالا شدی من که هر روز 50 با رمیگم اخه کی موهات بلند میشه واست دم اسبی ببندم نورا چرااینقد ررشد موهات کمه پر توقعیما قبول داری؟عاشق اون پشت میز رفتنت جیملی
مامان الینا جونی
پاسخ
عزیزم تو خونه واسش کم نمی ذارم و موقعی که نشستم همش میگم بیاد بغلم و تازه یه بازی بغل هم اختراع کردیم که من یه سمت میشینم الینام میره یه خورده دورتر می ایسته و میدو یه تو بغلم خیلی دوست داره این بازی رو در کل بیرون چون یه خورده گودی کمر دارم واسم سخته و کمر درد میشم عسل خانومم کافیه یه بار بغل شه دیگه ول کن نیست خدانکنه عزیزم .ممنون آینه ش که هومنجا افتاد شکست عزیزم آره توقع داریم شدید ولی انشاا... که دیگه بزودی این انتظار سرمیرسه منم موقعی که عکس رو دیدم خیلی خندیدم باباش ازش گرفته ببوس نورا جونو
مامان مهبد كوچولو
26 آبان 92 7:53
سلااااااااااممممممممممم به عسلك خاله و مامان جون و جوجه كوچولوشون . شيطونك توي كشو رفتي چكار كني خاله جون . ماشالله به جونت باشه تو كه از پسر بچه ها شيطون تري ! قربون اون موهاي نرم و نازكت كه قراراه دم اسبي ببنديش . خيلي بلايي ماشالله . راستي من هم ميخواستم از اون سر سره ها بگيرم اگه اينقدر زود واسه بچه ها كسل كننده ميشه كه نگيرم ؟؟
مامان الینا جونی
پاسخ
سلامممممم به مهدیه جون خوب عزیزم وقتی خودم دیدم چشام دراومد عصبانی هم شدم آخه میترسم آخرش یه بلایی سر خودش بیاره خدانکنه ولی آره دیگه قراره اونقدر بلند شه که دیگه همه حیرون بمونن چی بگم بخدا الینا که وقتی میرفتیم پارک واسه سرسره لح لح میزد و موقع اومدن به خونه کلی مکافات گفتیم دیگه اگه واسش بگیرم حتما استقبال میکنه و در روز یه جند ساعتی مشغوله ولی فقط دو سه روز اول اینطور بود و دیگه الان نگاهشم نمیکنه کلا هرچیزی که جلوی چش بچه ها باشه یه مدتی دلسردشون میکنه ببوس مهبد جونو
مادر منتظر
26 آبان 92 12:36
سلام مامانی خوب و مهربون الینا جون عزیزم من که میام و بهتون سر میزنم این شمایین که یادی از ما نمیکنین عزیزم. اتفاقا همین چند روز پیش اومدم وبلاگتون و فکر کنم که یه کامنت هم گذاشتم. موهات خیلی خوشگل شدن الینا جون. دم اسبی هم میبندی مامانی , عجله نکننننننننننن. راستی نوشته بودی دوباره مامان شدی . مبارکههههههههههههههههه . به سلامتی انشاالله. خیلی مراقب خودت باش دوست گلم. راستی نشستن الینا جون پشت میز خیلی بانمکه. بازم بیا پیش ما , خوشحالم میکنی.
مامان الینا جونی
پاسخ
سلام مامانی عزیز فاطمه جون لطف داری خانومی که میای پیشمون منم باور کن کمتر میام اینجا لطف داری خوشحال میشم ممنون خاله جون آره انشاا... آره دیگه گفتیم زودتر الینایی خواهر شه سرش گرم شه .ممنون عزیزم ممنون گلم شما هم همینطور آره خودمم خیلی خوشم اومده
مرجان مامان آران و باران
26 آبان 92 20:22
عزیز دلممممممممم ووروجکککککککککککک اخی موهات داره بلند میشه نزنی دیگه موهای بچه روووووووووووو
مامان الینا جونی
پاسخ
نه دیگه مرجان جون نمی زنم میخوام بلند شه دم اسبیییی ببندممممم
مامان آرتین (الهه)
26 آبان 92 21:45
عزیزم توهم که مثل آرتین من میخای بغل باشی وروجک چطوری رفتی توی دراور نشستیر مواظب باش عزیزم
مامان الینا جونی
پاسخ
آره خاله جون آخه نمی دونین چه کیفی داره خیلی راحتتتتتتتتتتتت چشم خاله جون
مامان روژینا
27 آبان 92 17:15
سلام خوبی دوستم اولا الهی فدای این دخمل شیرینت بشم با این موهای قشنگش و کارای خطرناکشدوما شما مشهدین دیگه اره ؟ من چند روز پیش مشهد بودم و شدیدا به یاد الینا همش بچه ها رو نگاه می کردم که شاید الینا رو ببینم حالا مطمئن نیستم مشهد بودین یا نه ولی خیلی یادش بودم خییییییلیسوما مگه تو بارداری ؟نگی فضولما ولی وقتی خواستم برات نظر بزارم چشمم خورد به جواب نظر اولت که نوشته بودی دارم کندر می خورم خیلی خوشحال شدم آخ جون بازم نی نی
مامان الینا جونی
پاسخ
سلام عزیزم ممنون خدانکنه عزیزم آره میبین بخدا موندم خودشو آخرش نابکار کنه خدایی نکرده آررره.. جداً الهی عزیزم باور کن هر کی میاد مشهد خدا میدونه چقدر دوست دارم همو ببینیم ولی نمی دونم چرا قسمت نمیشه لطف داری عزیزم انشاا... یه روز محقق میشه آرررررررررههه عزیزم دوباره مامان شدم تو پستهای قبلی نوشته بودم(یه خبر) نه این په حرفیه آره دیگه یه مدتیه دارم کندر هم میخورم چون واسه الی جونم هم میخوردم واقعا خوبه لطف داری عزیزم .ببوس روژینا جونو
سارا مامانی شیدا
28 آبان 92 9:39
سلام دوست خوبم میبینم که مشکل بغل کردن باباها رو شما هم دارید کاریش نمیشه کرد این باباها دخترا رو لوس میکنن دیگه وای عاشق اون پشت میز نشستن الینا جونم شده خیلی جالب بود خدا حفظش کنه
مامان الینا جونی
پاسخ
سلام عزیزم آررررره بابا البته فقط باباییش واقعا هر چی میگم داری لوسش میکنی میگه دلم نمیاد آره خیلی هم جدی همیشه انجامش میده منم که ببوس شیداجونو
اعظم
29 آبان 92 13:03
دعا ميكنم زير اين سقف بلند،روي دامان زمين ، هركجاخسته شدي ،يا كه پرغصه شدي ، دستي ازغيب به دادت برسد ، وچه زيباست كه آن دست خدا باشد وبس . . .
مامان الینا جونی
پاسخ
واییی ممنون اعظم جون چه دعای قشنگ و پر مفهومی واقعا به دلم نشست ممنون.