محرک شادی
سلام به دوستای مهربونم
از اینکه تو این مدت این اتفاق باعث ناراحتیتون شد شرمنده و از دلگرمیهاتون ممنون
دیگه صلاح ما هم همین بود که کوچولومون تا این مدت فقط پیشمون باشه فقط همینو میتونم بگم که با حضورش خیلی خوشحال بودم و در طول این مدت خاطره هایی خوب ازخودش واسمون به یادگار گذاشت
و سلام به خانوم ملوس خودم که تو این مدت تنها امید به زود بازگشتنمون تو اون شرایط سخت فقط فقط الینای نازمون بود اگر تو نبودی بهاین زودیا مامان حالش خوب نمیشد
اصلا حال عکس برداشتن تو اون روزای سخت رو نداشتم اگرم شیرین کاری میکردی فقط فقط میخواستم ببینم و لذتشو ببرم و در آغوشت میگرفتم و خدارو از بابت داشتنت شکر تا اینکه یه چندروز پیش کاری کردی که دلم دیگه نیومد ثبتش نکنم
داشتم استراحت میکردم که اومدی پیشم و گفتی چادر بده گفتم واسه چی میخوای گفتی میخوام الله اکبر کنم یادم اومد همون پارچه چادریت رو که مامان جون تو سیسمونی واست گذاشته بودرو بهت بدم چون چند روز قبلش صحبتش بود که مامانم بدوزش دیدم خودت رفتی سجاده رو برداشتی و پهن کردی
خلاصه پارچه چادریت رو بهت دادم کلی خوشحال شدی و رفتی سراغ نماز خوندن
قبول باشه عسلم
بهت گفتم هر کاری خواستی بکنی روی روفرشی انجام بدی دیگه نمازتم اونجا میخونی عسلیییی
پنجشنبه یه برف ذلنشین اومد منم که تو این مدت خسته شده بودم از تو خونه بودن شال وکلاه کردیم با هم ساعتای 9 زدیم بیرون پارکای اطراف کلی خوشحال بودی و منم هوایی تازه کردم حالم خیلی بهتر شد
رو کفشت برف رفته بود تعجب کردی و فکر میکردی کثیف شده همین که راه رفتی برفا پاک شد خوشحال شدی و گفتی مامان تمیز شد
کلاه رو اصلا دوست نداری و مکافاتی داریم همش میخوای برداری چون با مخالفت ما روبرو میشی اینطوری میکنی و میکشی عقب
تو این روزای سخت تنها محرک شادیمون تو بودی با وجود تو بود که من وباباجون تونستیم این اتفاق رو بپذیریم و حالمون زود خوب شه ممنون که پیشمونی
از خدا میخوام همیشه سالم و شاد باشی
تا از بودن در کنار هم روزهای شیرینی داشته باشیم
آمین