الینا عزیزمالینا عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
سینا عزیزمسینا عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

الـیـنـا مـلکه شـهرعـشق

اتمام پروژه بای بای پوشک

  سلامممم به دختر ناز و مستقلم     دختر نازنینم در این پروژه هم خداروشکر پیروز  شده و خیلی راحت تونست با این موضوع کنار بیاد           باورم نمیشه که الینای نازنینم اونقدر خانوم شده که برای یه همچین عملی دیگه خودش تصمیم میگیره         شبهام که یانیمه شب بیدار میشه و میخواد که بریم دستشویی یام که صبح میریم               اراده اش مصمم تر از قبل شده خواسته هاشو خیلی قشنگ و مصمم اعلام میکنه و اصرار در عملی شدنش و اگر براش توضیح داده بشه که این خواسته درست نیست خیلی قشنگ گوش میکنه و قبول&nb...
13 مهر 1392

روزانه های شیرین 3

سلاممم به عسل خانوم خودم  عزیز دلم به خوبی داره با مامانش همکاری مکینه و اصلا جایی از خونه رو .... نکرده و هر وقت که احساس میکنه باید بره دستشویی سریع اعلام میکنه اوایل ظهر ها که دوساعتی میخوابیدی از خواب که بیدار میشدی اگه سریع نمی بردمت احتمالش بود اما جدیدا همین که از خواب بیدار میشی بهم سریع میگی بریم و از این بابت هم خیلی خوشحالم فقط مونده شبها که اونم مطمئنم با دخمل باهوشی مثل شما مشکلی نداریم  خب حالا میریم سراغ عکسهایی که تو این مدت داری و هر کدومش واسه خودش یه  خاطره است اینجا داشتیم میومدیم خونمون رفتیم داخل میوه فروشی و سبزی های تازه ای دیدم و هوس کردم خریدم همین که اومدیم خونه لباسامو در آوردم ولی شما ...
9 مهر 1392

شروع پروژه بای بای پوشک

سلاممممم به دختر قشنگ و مستقلم  عزیز دلم دیگه داره روز به روز خانووووم تر میشه و مستقل شدنش مصداق این موضوع رو میده  حدود یکماه و نیمی هست دارم رو ذهنت کار میکنم بلافاصله اقدام نکردم حدودا قبل از تولدت واست لگن دستشویی رو گرفتم و خواستم ازت که از این به بعد  هر وقت دوست داشتی میتونی بیای اینجا و ... یه طورایی احساس کردم علاقه ای نشون ندادی و منم اصراری نکردم . یکماه پیش یه چند ساعتی در روز پوشکت نمی کردم و ازت میخواستم که وقتش که شد اعلام کنی ولی بازم موفق نشدیم و با لطف شما چند گوشه از خونه مورد عنایت قرار گرفت ... چون قبلا در مورد این موضوع یک سری اطلاعاتی رو بدست آوردم که نباید با اصرار یا ترس و ... از کو...
1 مهر 1392

الینا از دو روزگی تا دو سالگی در قالب تصویر

   سلاممممم به دختر قشنگم  یه مدتیه خیلی دلم هوای روزهای اول تولدت و نوزادیت روزهای قشنگ دو سال اخیر رو کرده به همین خاطر تصمیم گرفتم نمونه ای از عکسای شیرین این دوران رو تو یه پست بگذارم تا دیگه هر وقت دلم هوای اون روزا رو کرد بیام سراغ این پست و از مرور این روزهای شیرین لذت ببرم       مطمئنم روزی تو هم خوشت میاد    دو روزگی عسلممممم        10 روزگی عزیزمممم     1 ماهگی ملوسممممم     2 ماهگی جییییییگررمممم   3 ماهگی عروسکممممم       4 ماهگی قلقلیییییمم &nbs...
29 شهريور 1392

نائب و زیاره کوچولوها

سلامممممم به دوستای گلمون این میلاد با سعادت رو به همه دوستان عزیز و کوچولوهای نازشون تبریک میگیم  امیدوارم هر چی تو دل قشنگتون هست و از صاحب این روزها خواستید به همین زودیها بهش برسید دیشب بر خلاف هر سال که میگفتیم این شب جای ما نیست و جای زائرینه ولی دلم بدجور هوای حرم رو کرده بود و تصمیم به زیارت حدود ساعت 7.5 راه افتادیم و مسیری که حدود یه ربع بیست دقیقه باید میرسیدیم دوساعت و نیم طول کشید همه داشتن میرفتن با این تفاوت که اینگاری به روی  پا نیستن و با دلی عاشق این مسیر و طی میکنن به همین خاطر راهها بسته بود وسایل نقلیه هم که فقط عمومی بود با کندی هر چه تمام تر راهشو طی میکرد و ما هم به خاطر گلدخملمون که خسته نشه با...
26 شهريور 1392

عکسهایی شیرین تر از عسل 2

 سلام به  عزیزمون  دختر قشنگم نمی دانی که چقدر عاشقانه کارهای روزانه ات رو در تصویری کوچک تبدیل به خاطره میکنم و چقدر عاشقانه تر مینویسم برای تویی که روزی عاشقانه ها را درگوشه قلبت جای دهی   روز به روز داری روزانه هامونو شیرین تر میکنی با شیرین زبونیها و دلبری هات  خدارو شکر میکنم از اینکه یه دختر نازو دوست داشتنی رو بهمون هدیه داده به قول باباجون اگه دختر نداشتیم شاید اینقدر روزهامون لذت بخش نبود و این حضور دختره که  باعث میشه جو خونه آرامش و لطافت خاصه خودشو داشته باشه  بله عزیز دلم از اینکه یه دختر نازی مثل شما رو داریم خیلی خیلی خوشحالیم و از بودنت روز به روز لذت میبریم  روز شنبه ...
18 شهريور 1392

عکسهایی شیرین تر از عسل

سلام به دختر ناز و عزیزم  امروز به یه عالمه عکس اومدم که خیلی واسم شیرینن امیدوارم تو هم روزی که اینارو نگاه میکنی لذت ببری عزیز دلم  دختر قشنگم از موقعی که رنگ انگشتی بازی میکنی از من یا باباجون هم میخوای که باهات بیایم  داخل حمام و بازی کنیم به همین خاطر تخته وایت برد رو واست آوردم که دیگه تو خونه هم بتونی نقاشی کنی عزیزکم  عزیز دلم بعد از یه خورده نقاشی هوس لاک زدن میکنه اونم از نوع آبی    موقع نهار شده بود به عسلم گفتم خوب حالا وسیله هاتو جمع کن تا نهار بخوریم باشه خیلی ناز گفتی باشه  من کم کم باید این کلمات رو بهت بگم تا آشنا شی که باید بعد از اتمام بازی وسیله هات رو ع...
8 شهريور 1392