خاطرات نوروزی

سلام به دختر قشنگم 

این دفعه هم مامانی اومده با یه عالمه عکس و خاطره از روزهای شیرین نوروز

تعطیلات نوروزی امسال هم تمام شد و تنها چیزی که مثل همیشه به یادگار میمونه عکسها و خاطراتشه 

الینا خانوم عسل ما چند روزیه مکان بازی کردنشو در سال جدید تغییر داده ...

اینم یه نوع  تغییر و نو شدنه دیگه مگه نه ؟؟

نمی دونی وقتی این صحنه رو دیدیم چقدر مات مونده بودیم 

حیف این لباسایی که همیشه میشینم و مرتب میکنم قبلا میرفتی یه چندتا رو برمیداشتی و سعی میکردی تنت کنی اما این دفعه با شجاعت کامل همه ریخته بودی روی تختت و یه مکان جدید رو برای بازی افتتاح کردی ... ببخشید اگه مزاحم بازی تون شدیم  ؟؟یه وقت به روی خودتون نیارین ؟؟ نه بابا...

اینجام که الینا خانوم فعلا میترسه بره داخل و با توپا بازی کنه و ترجیح میده فعلا تماشا کنه 

منم یه روزی میرم این داخل حالا میبینین ....

وای روز سیزده چقدر راه رفتی اینگاری میدونستی باید سیزده رو در کنی 

این برای خنده شه وگرنه با استراحت کردن هیچ میونه خوبی نداری 

زمین یه خورده شیب داشت ..میرفتی بالا و شروع میکردی به دوییدن و کلی میخندیدی و لذت میبردی که این شیب باعث سرعتت میشد ... بنده خدا خاله جون فرزانه خیلی مراقبت بود و باهات بازی میکرد.دست گلش درد نکنه 

قوبونه اون موهای پریشونت 

بای تا خاطرات شیرین بعدی