عذاب وجدان
سلام دختر قشنگم سلام عزیزدلم
امروز مامانی خیلی ناراحته امروز مامانی خیلی بی حوصله است وقتی تو چشای معصومت نگاه میکنم دلم میلرزه .. دلم میلرزه از اینکه احساس می کنم در حقت کوتاهی کردم مامانی رو ببخش هر چند اونقدر معصوم هستی که این کوتاهی مادرت رو شاید حس نکنی ولی من خودم رو نمی بخشم
مامانی داره درس می خونه و این درس خوندشو قبل از اینکه تو عزیز مهمون این خونه شی شروع کرد بخاطر اینکه خیلی حوصلم سر میرفت و دوست داشتم مشغول شم که با مشورت باباجون تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم خیلی خوب و راضی هم هستم اما از اومدن تو تا حالا مامانی یه خورده کمتر می ره سراغ درس نه اینکه بگم تو باعثش هستی نه این دل منه که میخواد با تو عزیز دوست داشتنی بیشتر باشه آخه وقتی که خوابی و میام پیشت و میبینم با چه آرامشی خوابیدی دلم می خواد بشینم کنارتو نوازشت کنم یا وقتی که بیداری باهات بازی کنم و تو بخندی و شاد باشی و من از این شاد بودنت لذت ببرم غیر از این میشه چیکارکرد؟
با این تفاسیر هفته پیش یک امتحان میان ترم رو پشت سر گذاشتم خونده بودم حتی خلاصه برداری هم کردم و سر جلسه امتحان وقتی برگه رو دیدم خوشحال شدم که خدارو شکر حداکثر سوالات رو بلدم شروع کردم به نوشتن و هر چی فهمیده بودم رو به طور مفهومی روی برگه آوردم آخه امتحان حسابرسی همش تشریحیه خلاصه با روحیه ای خوب برگه رو به استاد دادم و اومدم بیرون و منتظر هفته بعد شدم
که استاد نمرات رو اعلام کنه که بلاخره دیروز استاد اعلام کرد چشت روز بد نبینه همین که نمره مو اعلام کرد اینگاری منو بردن تو سونا بدنم داغ و خیس شد خدای من این چه نمره ای رفتم پیش استاد و ازش خواستم دوباره یه نگاهی بکنه به لیستش شاید اشتباه خونده و گفت مگه شما .... نیستی ..همینه دیگه گفتم استاد شاید اشتباهی شده لبخند زد و رفت وای خدای من نمی دونم چی شده اینگاری استاد فقط به خط به خط جزوه اش می خواد نمره بده و تفهیمی مفهیمی در کار نیست خلاصه با کلی نگرانی و اعصاب قاطی اومدم خونه و همین که تو چشای نازه تو دختر قشنگم نگاه کردم اعصابم بیشتر خورد شد آخه من تو رو چند ساعتی از خودم جدا می کنم و میرم و این نمره کم حق تو نبود لااقل به خاطر تو ام که شده نباید یه همچین نمره ای میگرفتم ............