شروع شیطونی
سلام عسل مامان
الهی مامان قوبونت بشه عسلم که داری کم کم شیطونیاتو شروع می کنی یه جا آروم و قرار نداری و می خوای همه جا رو زیر و رو کنی اسباب بازی هم که بهت می دم بلافاصله می ره تو دهنت فکر می کنم که مزه تمام اسباب بازیهاتو چشیدی چه مزه ای هست حالاخانوم طلا ؟؟
نمی دونی روز به روز که شیرین کاریهات داره بیشتر میشه چقدر مامان نگران میشه از این که خدایی نکرده اتفاق بدی برات بیوفته امیدوارم خدا شما فرشته کوچولوها رو نگهداره ...
همین که یه لحظه میرم سراغ کارام میام میبینم هر طور شده خودتو رسوندی جای یه چیز خطرناک یا سر کیفم رفتی و خودکار برداشتی یام که سیم کامپیوتر و داری می خوری نمی دونم چرا اینقدر سیم دوست داری نمی دونی که چقدر خطرناکه وگرنه این قدر دوست نداشتی ...
بهرحال عسل من شیطونیهات هم شیرینه هم نگران کننده خیلی باید حواسمو جمع کنم و چشم ازت برندارم