روزانه های شیرین 2
سلامممم به دختر عزیزم
دختر عسلم که تو این ماه (رمضان و مرداد ) اومد پیشمون و روزهامونو قشنگ تر کرد
14 رمضان مثل امشب بود شب تولد اولین فرزند امام علی (ع) که شدی اولین فرزند عزیزمون اومدی و رحمت و برکت رو با اومدنت صد چندان کردی
مرداد ماه هم که اوج گرماست و با گرمای وجودت گرمی و لطافت بیشتری رو مهمون خونه مون کردی
خلاصه عزیز دلم روز اومدنت همراه با مناسبتهای شیرین و به یادماندنی بود که واسمون پر خاطره شده
چند عکس جامونده از جمعه قبل ماه رمضان و این روزهای شیرین آوردم که به یادگار بمونه واسه ات عزیزم
اینجا یکی از روستاهای طرقبه ست به نام کنگ خیلی جایه با صفایی بود پر از باغهای گیلاس اینجا تو یکی از باغهاییم که آسمونش هم سبزه
شنیده بودم که کنگ مثل ماسوله است واقعا که همینطور بود خیلی قشنگ بود تا بالای کوه به صورت مارپیچ خونه بود و حیاطهاشون سقف خونه همسایه شون بود
بالای کوه که رسیدیم مناظر چشم نوازی داشت بین اون کوه روبرو هم درست به همین شکل خونه ساخته شده بود
تو راه برگشت این مرغ و خروسهای ناز رو دیدی و نمی خواستی بیای
چنان ذوق کرده بودی که از نزدیک میدیدشون .. مامان جون هم واست داره معرفی شون میکنه
جدیدا نمی دونم این چه حسیه که داری بیرون که میایم راه رفتنت با شکلهایه مختلفیه که این عکس گواهیه یکی از این راه رفتنهای خنده دارته
اینجام که اومدیم خونه مامان جون و با اینکه من آیفون رو زدم شما چنان به در میکوبی و بلند هم میگفتی بله (خودت در میزنی خودت هم جواب میدی )
اینم یکی از ژستهاته موقع عکس گرفتن که خیلی از این ژستت خندیدنم
بدون که خیلی واسمون عزیزی عزیزم راستی تو این روزها مشکل اینترنت داریم و نمی تونیم سراغ وب دوستامون بریم این پست رو هم با گوشی با یه فلاکتی گذاشتم دلمون واسه همهشون تنگ شده