اندر احوالات الينا
سلام به دختر قشنگم كه ديگه سال اول زندگي قشنگش رو به خوبي طي كرده و روز به روز داره خانوم تر ميشه بگردم دخترمو كه كلمه هاي قشنگي رو ياد گرفته
چيزي رو كه ديگه خواسته باشي گريه نمي كني و ميگي بــــــده اونم به يه شيوه قشنگ
بابا و مامان رو هم خيلي قشنگ ميگي البته مامان رو مي گي ماما كه كلي دل مامان رو ميبري
بيرون رفتن رو هم به كلمه ددر ميشناسي و پشت سر هم ميگي كه ببريمت بيرون و باباجون هم اكثر اوقات ميبرت و وقتي مياي كلي سرحال و خوشحالي
بعد از غذا خوردن تشنه ميشي و ميگي آبــــه ماماني هم سريع واست مياره تو قورت قورت ميخوري به همين خوشمزه گي ... گواراي وجودت عززززززييييزززم
راستي تلفن رو هم ميري بر ميداري و اولش چندتا الو فقط بدون ل ميگي اووو و بعد راه ميري و با خودت حرف ميزني
خلاصه ديگه هر روز داري شيرين تر ميشي ... عسل خانوم .
نمي دونم چرا اينقدر به مواد شوينده علاقه داري همش ميري سراغ كابينتي كه اينا داخلشه و يكي رو انتخاب ميكني و بازي ..
به خاطري كه خطرناكه ديگه هميشه ميبندم با يه چيزي در كابينتو ولي ديروز فراموش كرده بودم و
مشغول درس خوندن بودم چند دقيقه اي مي شد كه صداتو نمي شنيدم سريع اومدمو ديدم به به يه شيرين كاريه ديگه
خدا رحم كرده بود نخورده بودي فقط داشتي با پودرا بازي ميكردي اگه دير تر متوجه اين
سكوتت ميشدم ديگه .....
قوبونه اون چشات بشم اين كارا رو يه دخملي كه خانوم شده نمي كنه ميره با عروسكاش
بازي ميكنه عززززيييزز دل .