اولین تولد مامان با تو عزیز
سلام شیرین مامان
سلام عسل مامان ... اگه تمومه کلماتی رو که مزه شیرینی داره برای تو عزیز بکار ببرم بازم کمه آخه جدیدا داره از شیرینیت به کارات هم اضافه میشه دیگه چی میشه
دیشب تولد مامانیت بود امسال برای من بهترین سال تولد بود آخه چون تو عزیز رو که از وجود خودمی کنارم داشتم.... هر چند ناراحت از این که داره یه سال به سنم اضافه میشه البته اصلا مهم نیست چون با وجود باباجون و تو من همیشه شاد و سرحال هستم
باباجونت هم خودشو خیلی زحمت داد و ما رو شام برد بیرون و هدیه ای هم با ارزش به مامانت داد...میبینی چه بابای مهربونی داری
از کارت تبریکش هم ممنونم با اون چیز جالبی که نوشته بود
آخه دیشب یه هو بارون گرفت و بعدشم صداهای وحشتناکی اومد بابا که می گفت تگرگه همراه بارون
بعد هم وقتی که بارون قطع شد و رفتیم بیرون هیج اثری از بارون و تگرگ نبود ... ولی عوضش یه هوایی بود محشر ... عالی پاک و تازه خیلی خوب بود
اینم یک خاطره خوب از تولد مامانت با تو گل