پیتزا و الینا
سلام خوشگل مامان
امروز مامان هوس پیتزا کرده بود و هوا هم خیلی عالی و بهاری بود سه تایی آماده شدیم و رفتیم تو که مشخص بود همین که بیرون رو دیدی خیلی خوشحال شدی بلاخره موقع خوردن پیتزا شد
که تو مثل همیشه هاج و واج ما رو نگاه می کردی و می خواستی که بهت بدیم بخوری آخه جیگری من! تو هنوز نمی تونی این چیزا رو بخوری بهر حال من و بابا کلی بهت خندیدیم و تو با ما قهر کردی و شروع کردی و کشیدن پلاستیک روی میز و ما رو بیشتر می خندوندی بهرحال خوش گذشت باهات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی