عکسهای تولد 2 سالگی شیرینم
سلامممممممم به شیرین عسلم
که دوساله شده و از همون دقایق اولیه روز تولدت دارم چیزهایی ازت میشنوم که چشام اینجوری میشه همین که پا گذاشتی به سه سالگی و دوسالت تموم شد داری خیلی تغییرمیکنی حتی حرف زدنات مثلا یه نمونه اش
تا حالا پیش نیومده بود درباره چیزی نظر بدی وقتی ازت میپرسیدم تایید میکردی اما درست روز تولدت داشتم ریسه happy birt رونصب میکردم و کارش که تموم شد نگاهی کردی وگفتی چه خوشگله.. قشنگه منم که چشام اینجوری شده بود یام خیلی چیزایه دیگه که داری به صورت جمله بیان میکنی و خواسته ات رو عملی خلاصه عزیزکم بهمون ثابت کردی که واقعا بزرگ شدی
حالا میریم سراغ عکسای شیرینم
جشن دخملمونو بازم مختصر گرفتیم مهمونامون همش 7 نفر بیشترنبودن انشاا... وقتی خانوم تر شدی یه جشن مفصل میگیریم واست .از همون دقایق اولیه جشن با عرض شرمندگی از دخمل نازمون 4 تا بادکنک در حین بادکردن ترکید و عسلم خیلی ترسده بود.
ما هم از صدای نهیبش هم ترسیدیم و هم خندیدیم
تولدت مبارککککککک عسلکم
دخمل نازززززززززز میخواد شمعشو فوت کنه
اما فوتش خیلی ناززز کمجون بود که منو باباجون کمکت کردیم
اینم از کیک دخملیمون خیلی دوست داشتم کیکت جوجه ای چیزی باشه که تعداد رو که میگفتم 9 نفریم اینا رو پیشنهاد میکردن منم که عاشق کیک های شکلاتی و پودر شکلاتی هستم دیگه همینو گرفتم اون گلش فقط به نیت گل دخملمه
به دخمل عزیز میگفتیم لبخند بزن چشاشو ریز میکرد دیگه باباجون دست بکار شدو چهره تو یه حرکتی داد
اونم چه حرکتی !!!
این یکی از هدیه های نازمه
اینجا گل دخمل میخواد کیکشو برش بزنه
مامان : عزیزم بسه خوبه مرسی
تو فکر الینا : نمی خوام دوست دارم همشو برش بزنم
مامان: کیکت خراب شد کافیه
تو فکر الینا : اصن دوست دارم خراب شه کیک خودمه
چاقو رو بجای پیچ گشتی اشتباه گرفته بودی و همینطور داخل کیک میچرخوندی
تو فکر الینا : آخیششش دلم خنک شد چقدر حال داد
اٍ چیه چرا اینجوری نگاه میکنید مگه خنده دارمممممممم
یکم مثل خانوما بشینم
آخه مامانم همش بهم میگه دیگه خانوم شدم
اینم هدیه هام دست همگیشون درد نکنه