الینا عزیزمالینا عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
سینا عزیزمسینا عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 30 روز سن داره

الـیـنـا مـلکه شـهرعـشق

دخترم دست من رو بگیر!

1392/4/18 4:19
319 بازدید
اشتراک گذاری

داستانک از طرف بابا: 


دختر کوچولو و پدرش از روی پلي ميگذشتن. پدره يه جورايي مي ترسيد، واسه همين به دخترش گفت: «عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي توی رودخونه.» 

دختر کوچيک گفت:«نه بابا، تو دستِ منو بگير..» 

پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟! 

دخترک جواب داد: «اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي واسه م بيوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگيري، من، با اطمينان، ميدونم هر اتفاقي هم که بيفوته، هيچ وقت دست منو ول نمي کني.» 

در هر رابطه ی دوستی ای، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست، به عهد و پیمان هاش هست. پس دست کسی روُ که دوست داری رُو بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رُو بگیره.. 

منبع: برترین ها 

 

                     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مرجان مامان اران
20 تیر 92 11:25
اخیچه بامزه خیلی جالب بود مرسییییییی


آره عزیز منم خیلی خوشم اومد.ممنون که با اون حال واوضاع میای پیشمون.
صبا خاله ی ایسا
23 تیر 92 20:01
خیلیی زیبابود






مامان
24 تیر 92 4:17
به به بالاخره باباجون اومد و بعد مدتها یه مطلب قشنگ دیگه تو وب دخمل نازمنون به یادگار گذاشت خیلی شیرین بود ممنون
مامان آبتین
30 تیر 92 3:25
داستانک زیبایی بود !

لبریز معنی ...


مامان ستیانفس
1 مرداد 92 11:23
واقعا داستان دلنشینی بود و عکسش هم باهاش هم خوانی داشت


آره عزیزم برا منم خیلی شیرین بود.
ممنون گلم.
مامان مهبد كوچولو
7 مرداد 92 9:09
دست بابايي درد نكنه با اين داستانك زيبا و پر مفهوم


آره خیلی دلنشین بود.منم موافقم باهات عزیزم