الینا عزیزمالینا عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
سینا عزیزمسینا عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 5 روز سن داره

الـیـنـا مـلکه شـهرعـشق

روزهای شیرین اردیبهشت 2

1392/2/30 19:14
383 بازدید
اشتراک گذاری

 سلاممممم 

عزیزدل مامان هرروز شیرین و شیرین تر میشه از حرف زدناش گرفته تا رفتارها و شیطنتها ...

روز به روز با دلبری هات بدجورما رو عاشق خودت میکنی قلببغل

در طول روز خیلی قوربون صدقت میشم وهر دم بهت میگم الینا جیگر الینا عسله الینا خوشگله

وبعد ازت میپرسم الینا چیه با لب خندون میگی جیگً ، الینا چیه عسلللل ، الینا چیه خوشتللللخنده

وبعد از این مرحله کلی بوسه بارون میشیماچ

عزیزدل مامان میتونه تا پنج به راحتی و شیرینی بشمره از شش به بعد با کمک 

 شعر یه توپ دارم قل قلیه رو خیلی شیرین و مختصر یاد داره

یه توپ دارم ..... گلیلیا

سرخ و سفیدو .... یو آبی (اون واو سفیدو با آبی میاری )

میزنم زمین    .... هوامیره

نمی دونی تا ..... کجاکجا( هر چی میگم بگو کجا میره اصرار داری به کجا کجا وخیلی هم شیرین تلفظ میکنی .یه روز بابا همینطوری باهات خوند و ظبط کرده صداتو و همین قسمت کجا کجا رو بخاطرتلفظ شیرینی که داری گذاشته روی آهنگ اس ام اس موبایلش و هر وقت واسش اس میاد یه هو صدای دلنشینت میاد( کجا کجا ) و کلی ما رو میخندونه

من این توپو .....نداشتم( خیلی آروم )

مشقامو خوب ....نبشتم

بابام بهم عیدی داد.... یه توپ قلللی داااااااااد

 قوربون شعر خوندن شیرینت  بشم عزیزم

بدجور عاشق خودکار و کاغذی و هر وقت یه خودکار یا کاغذ ببینی سریع و پشت سر هم میگی چش چش منظورت اینه که چشم چشم دو ابرو رو واست بکشیم و دیگه ازمون بگیری و بری یه جا بشینی و واسه خودت نقاشی بکشی 

دیونه خودکار گرفتنتم خوشمزه

 

از دفتر نقاشی دیگه گذشته رسیده به سررسید تازه کل صفحات رو تا چند دقیقه بعد مملو از خط و خطوط میکنه از خود راضی

 اینم نتیجه کار خانم نقاش چشمک

 

دیروز هم دوباره گل دخملی رو بردیم پارک همراه با یه دوست خوب

از موقعی که از شیر گرفتمت خدا رو شکر شرایط پارک رفتنت همیشه محیا بوده و منم تا تونستم تو این زمینه سعی کردم واسه شادابیت حتما وقت بگذارم این شد که طی صحبت با یکی از دوستانم که اون هم این پروژه (از شیرگرفتن ) رو پشت سر گذاشته بود از پارک رفتنمون صحبت میکردم که تمایل داشت با هم بریم منم خوشحال پذیرفتم تا اینکه دیروز چهارتایی رفتیم پارک خیلی خوش گذشت. 

 

 

 محو نقاشی روی تابلو شدن .داره ثبت میشه که بعداً روی کاغذ پیاده کنن

 

 

 وای مگه میشد شما دوتا وروجک رو کنترل کرد وقتی به هم رسیدید شروع کردید به دویدن ما هم به دنبال شما کلی از بابت این موضوع خندیدیم

 

 وقتی سورسوره ها رو دیدید دوباره از خود بیخود شدید خنده

 تا حالا واسه الینا بستنی قیفی نگرفتم آخه بیشتر ترجیح میدم تو خونه به راحتی بستنی بخوره تا بیرون. چون هنوز نمیتونه کنترل کنه و لباساشو کثیف میکنه دیگه تو پارک محبوبه جون اصرار داشت بگیریم و کلی ماجرا پیش اومدتعجب

کثیف کردن لباسا همانا و اصرار شما به خوردن همانا  کلافه

 بشری که کلا لباساشو مامانش عوض کرد و کلی از نحوه بستنی خوردن شما هم خندیدم.

الهی بگردم عسلم آخه دفعه اول بود جیگرم بستنی قیفی میخوردبغل

 

 

  خداوندا دنیا دنیا برای این فرشته های کوچک  آرامش و شادی

   آرزو میکنم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان مهبد كوچولو
30 اردیبهشت 92 8:39
سلام سلام صد تا سلام . خوبي دوست جون ؟
الحمدلله كه روزهاتون داره به شيريني هر چه تمام تر ميگذره . اميدوارم كه هميشه شاد و خوشبخت باشيد اليناي جيگر و عسل و خوشتل رو ببوس . قربونش برم جيگر خودمه


سلام عزیزم ممنون آره خدارو شکر.چشم حتما شما هم مهبدجیگررررر رو ببوس.خدانکنه عزیز.
مامان نوژاجوني
30 اردیبهشت 92 9:30
چقدر خوب كه الينا جون يه هم بازي داره كه باهم ميرن پارك.اي جانم ببين چطور بستني رو گاز زده ببوس گل دخملمون رو


همیشه نیست ولی بازم خوبه.آره تورو خدامیبینی میدونستم اینطوری میشه ولی دیگه تجربه کرد.حتماعزیزشمام نوژای عزیزروببوس.
مرجان مامان آران
31 اردیبهشت 92 13:14
به به هميشه خوش باشي
عزيزم دستشو نگاه كننننننن
دوستم پيدا كردي افرينننننننن


ممنون خاله جوون.آره دیگه .بوس
مامان مارال جون
31 اردیبهشت 92 16:26
سلام جيجللل جون چقدر عميق به اون نقاشي تو پارك نگاه ميكردي و تو ذهنت ميگفتي كي برم خونه اينو تو جزوه هاي مامانم پياده كنم. چقدر شيريني بالاخره يه روز از نزديك ميبينمت و بوس بارونت ميكنم .خدا تو رو واسه مامان بابات نگهداره عزيزم.


سلام خاله جوون.آره نقاشی کشیدن رو خیلی دوست دارم.منم میبوسمت خاله جوون.مارال جونوببوس.
مامان آرتین (الهه)
2 خرداد 92 11:44
سلااااااام خاله جون. خوبی؟ چقدر قشنگ بستنی خوردی یاد بچگیهای خودم افتادم
میگما نقاشی کردنت هم با حاله


سلام خاله جون.آره نقاشیام خیلی خوشگله.
hedieh
4 خرداد 92 11:32
سلام
ممنم وقتی مینویسم مثل ایشون دستم رو جوهری میکنم چه وجه اشتراکی

سلام.جدی چه جالب .
خاله فرزانه
5 خرداد 92 8:47
سلام
به به
پس چقدر خوش گذشته بهتون
با آرزوی سلامتی


سلام.آره خیلی .ممنون عزیزم.