روزهای شیرین اردیبهشت 2
سلاممممم
عزیزدل مامان هرروز شیرین و شیرین تر میشه از حرف زدناش گرفته تا رفتارها و شیطنتها ...
روز به روز با دلبری هات بدجورما رو عاشق خودت میکنی
در طول روز خیلی قوربون صدقت میشم وهر دم بهت میگم الینا جیگر الینا عسله الینا خوشگله
وبعد ازت میپرسم الینا چیه با لب خندون میگی جیگً ، الینا چیه عسلللل ، الینا چیه خوشتلللل
وبعد از این مرحله کلی بوسه بارون میشی
عزیزدل مامان میتونه تا پنج به راحتی و شیرینی بشمره از شش به بعد با کمک
شعر یه توپ دارم قل قلیه رو خیلی شیرین و مختصر یاد داره
یه توپ دارم ..... گلیلیا
سرخ و سفیدو .... یو آبی (اون واو سفیدو با آبی میاری )
میزنم زمین .... هوامیره
نمی دونی تا ..... کجاکجا( هر چی میگم بگو کجا میره اصرار داری به کجا کجا وخیلی هم شیرین تلفظ میکنی .یه روز بابا همینطوری باهات خوند و ظبط کرده صداتو و همین قسمت کجا کجا رو بخاطرتلفظ شیرینی که داری گذاشته روی آهنگ اس ام اس موبایلش و هر وقت واسش اس میاد یه هو صدای دلنشینت میاد( کجا کجا ) و کلی ما رو میخندونه
من این توپو .....نداشتم( خیلی آروم )
مشقامو خوب ....نبشتم
بابام بهم عیدی داد.... یه توپ قلللی داااااااااد
قوربون شعر خوندن شیرینت بشم عزیزم
بدجور عاشق خودکار و کاغذی و هر وقت یه خودکار یا کاغذ ببینی سریع و پشت سر هم میگی چش چش منظورت اینه که چشم چشم دو ابرو رو واست بکشیم و دیگه ازمون بگیری و بری یه جا بشینی و واسه خودت نقاشی بکشی
دیونه خودکار گرفتنتم
از دفتر نقاشی دیگه گذشته رسیده به سررسید تازه کل صفحات رو تا چند دقیقه بعد مملو از خط و خطوط میکنه
اینم نتیجه کار خانم نقاش
دیروز هم دوباره گل دخملی رو بردیم پارک همراه با یه دوست خوب
از موقعی که از شیر گرفتمت خدا رو شکر شرایط پارک رفتنت همیشه محیا بوده و منم تا تونستم تو این زمینه سعی کردم واسه شادابیت حتما وقت بگذارم این شد که طی صحبت با یکی از دوستانم که اون هم این پروژه (از شیرگرفتن ) رو پشت سر گذاشته بود از پارک رفتنمون صحبت میکردم که تمایل داشت با هم بریم منم خوشحال پذیرفتم تا اینکه دیروز چهارتایی رفتیم پارک خیلی خوش گذشت.
محو نقاشی روی تابلو شدن .داره ثبت میشه که بعداً روی کاغذ پیاده کنن
وای مگه میشد شما دوتا وروجک رو کنترل کرد وقتی به هم رسیدید شروع کردید به دویدن ما هم به دنبال شما کلی از بابت این موضوع خندیدیم
وقتی سورسوره ها رو دیدید دوباره از خود بیخود شدید
تا حالا واسه الینا بستنی قیفی نگرفتم آخه بیشتر ترجیح میدم تو خونه به راحتی بستنی بخوره تا بیرون. چون هنوز نمیتونه کنترل کنه و لباساشو کثیف میکنه دیگه تو پارک محبوبه جون اصرار داشت بگیریم و کلی ماجرا پیش اومد
کثیف کردن لباسا همانا و اصرار شما به خوردن همانا
بشری که کلا لباساشو مامانش عوض کرد و کلی از نحوه بستنی خوردن شما هم خندیدم.
الهی بگردم عسلم آخه دفعه اول بود جیگرم بستنی قیفی میخورد
خداوندا دنیا دنیا برای این فرشته های کوچک آرامش و شادی
آرزو میکنم .