الینا عزیزمالینا عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
سینا عزیزمسینا عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 26 روز سن داره

الـیـنـا مـلکه شـهرعـشق

28 ماهگیت مبارک عسلم

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟ پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم تنهاییت برای من  غصه هایت برای من  همه بغضها و اشكهایت برای من  بخند برایم بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را  صدای همیشه خوب بودنت را                                                                               ...
25 آذر 1392

روزانه های شیرین 6

سلام به دوستای گلم  و سلام به عزیزان  دلم.  وای خواهر راستی راستی عیال بار شدیم دیگه باید از این به بعد دوتا سلام بدم یکی به دخمل نازم یکی هم به فندق کوچولو انشاا...هفته آینده قراره برم پیش دکتری که قبلا واسه الینا میرفتم خیلی خوب بود و ازش راضییم      حالا میریم سراغ روزانه های شیرین و پر پیمون این دفعه     عروسکاتو انداختم توی ماشین بشوره خیلی با تعجب نگاه میکردی و خوشت اومده بود رفتی هر چی اسباب بازی داشتی آوردی گفتی اینارو هم بشور   بریم ادامه مطلب لطفاً  دخملمون دیگه قدش داره رشید میشه و میتونه در باز کنه و بره بیرون وای وای  دیگه...
25 آذر 1392

هرچه باشی دوست دارم

چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم من این شب زنده داری را دوست دارم من این پریشانی را دوست دارم بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، تو یک سو با...
19 آذر 1392

محرک شادی

سلام به دوستای مهربونم از اینکه تو این مدت این اتفاق باعث ناراحتیتون شد شرمنده و از دلگرمیهاتون ممنون  دیگه صلاح ما هم همین بود که کوچولومون تا این مدت فقط پیشمون باشه فقط همینو میتونم بگم که با حضورش خیلی خوشحال بودم و در طول این مدت خاطره هایی خوب ازخودش واسمون به یادگار گذاشت    و سلام  به خانوم ملوس خودم که تو این مدت تنها امید به زود بازگشتنمون تو اون شرایط سخت فقط فقط الینای نازمون بود اگر تو نبودی بهاین زودیا مامان حالش خوب نمیشد اصلا حال عکس برداشتن تو اون روزای سخت رو نداشتم اگرم شیرین کاری میکردی فقط فقط میخواستم ببینم و لذتشو ببرم و در آغوشت میگرفتم و خدارو از بابت داشتنت شکر تا اینکه یه چندروز پ...
15 آذر 1392

کوچولوی نازنینم خدانگهدار

کوچولوی نازنینم  فندق کوچولویی رو که سه ماهه باردار بودم   یکشنبه هفته پیش 92/9/3 رفت پیش خدا    فعلا یه مدتی حال اومدن به اینجا رو ندارم .بای      پ ن : سلام به دوستای ناز و مهربونم انشاا... که حال همتون و کوچولوهای نازتون خوبه راستش یه تعداد از پیامهای دوستان رو که دیدم واقعا از ناراحت شدنشون ناراحت شدم من هدفم از گذاشتن این پست جهت اطلاع بوده و اینکه فعلا اون شور و اشتیاق واسه اینجا اومدن رو ندارم  نه اینکه خواسته باشم خدایی نکرده ناراحتتون کنم  مطمئناً صلاحمون در این بوده (جمله ای که این روزا فقط آرومم میکنه ) واسم دعا کنید تا با اشتیاق و پر انرژی تر از قبل برگردم&nbs...
9 آذر 1392

روزانه های شیرین 5

سلام به دوستان عزیزم  و سلامممم به شیرین زبون خودم که این روزها جملات شرینی ازش میشنویم که یا مبهوت میشیم یا یه دل سیر میخندیم واقعا شیرینی بچه ها در هر دوره از زمان حرفهایی برای گفتن داره  این روزهای اندوه و غم هم شما یه طورایی ارادتت رو نشون میدادی و هر جا هیئتی میدیدی که سینه میزدن شما هم همکاری میکردی البته با تعجب هم نگاه میکردی و خیلی برات جالب بود یه مدتیه که من دیگه بغلت نمی کنم و باهات صحبت میکنم که دیگه خانوم شدی و باید خودت راه بری و بغل دیگه نه و هر وقت که خودمون دوتا میریم بیرون ازم درخواست نمی کنی ولی هر وقت که با بابا میریم بیرون چنان میپیچی جلوی پاش و اصرار به بغل کردن که بابادیگه سر دوراهی میمونه و بغلت می...
25 آبان 1392

عاشورا یعنی ....

عاشورا يعني قطرات اشكي كه حسين براي فرداي اهل بيت خويش ريخت ،   عاشورا يعني جمع كردن خارهاي بيابان در شب تاريك ،   يعني سيراب كردن كودك شيرخواره با سرانگشتان پيكاني تيز،    عاشورا يعني ضجه هاي كودكاني غريب درصحرايي سوزان ،    يعني فرو رفتن خارهاي بيابان در پاهاي كودكانه اي كه به دنبال عشق نداي لبيك سرداده بودند ،    يعني اوج مردانگي و ايستادگي ،    يعني تجسم تمام غيرت هايی كه در چشمهاي نجيب عباس سو سو ميزد،    عاشورا يعني دلدادگي به سرچشمه پاكيها ،    عاشورا يعني صداي گريه هايي كه از سر تشنگي در گلو خفه ميشد، &nbs...
21 آبان 1392

روزهای تلخ و شیرین

سلاممم به عزیزم دختر نازم یه چند روزی بود که حالش خوب نبود عزیزم اینقدر ماشاا... شیطون و شیرینی که وقتی گاهی اوقات حال خوشی نداری بدجور دل منو باباجون میگیره آخه واقعا به شیطنتهات و شادیهات عادت کردیم و اگه یه روز اینطور نباشی ناراحت میشیم  از حال عزیزم بگم که سه چهار روزی بود نمی دونم گرفتار ویروس لعنتی شده بودی یام که معده ات بهم ریخته بود که اسهال استفراغ شده بودی و تب هم داشتی خلاصه که منم با این اوضاع بی حالی خودم دیگه فکر کن چه روزایی بوده  خدارو شکر که زود خوب شدی و با یه بار دکتر رفتن به خیر گذشت تصمیم داشتیم دوباره پیش دکتر خودت ببریم که حالت رو به بهبودی بود و آب عسلی که واست درست میکردم رو خوب میخوردی و همین...
15 آبان 1392

این روزهای مــــا

سلاممممم  بابت تبریکهای اطرافیان و اقوام و دوستان عزیزم واقعا ممنونم  یه تعداد با تماس تلفنی و یه تعداد هم با لطفهای بی دریغشون در این فضای مجازی واقعا شرمنده کردن امیدوارم من هم روزی این محبتها رو جبران کنمممم   الینا خانوم هم تشکر میکنه بخاطر تبریکهایی رو که بهش گفتید وایییی از این روزهای اخیررررررررررر  الینا جونم یه خورده داره اذیت میکنه این روزها خیلی کلافه و دوست داره بره بیرون مثل قبل بازی و پارک البته بهش حق میدیم ولی هوا سرد شده و این چیزهارو که بچه هادرک نمی کنن هوای مشهدهم که قوربونش بشم پاییزش یه طورایی دوبرابره همونطوریش هوای خشکی داره دیگه پاییز که میشه چه شود ... خلاصه هوای ای...
4 آبان 1392